محل تبلیغات شما
بعد از ساعتها ور رفتن و ورجه ورجه کردن و آهنگ خوندن-.- . بالاخره آماده شدمD:
دویدم از پله ها رفتم پایین و جلوی بقیه، کنار در وایسادم
+ بوبخشیییییید -0-
سوهو با جدیت و عصبانیت برگشت و فقط بهم نگاه کرد
یهو بکهیون یه نیشگون از شکمم گرفت≥-≤
پریدم عقب و داد زدم:
+ هوووووی! چته؟! ≥---≤
- یه ساعته اینجا منتظرت وایسادیم، رفته بودی لباس بسازی؟ =-=
موهاشو کشیدم و گفتم:
+ دلیل نمی شه اینجوری نیشگونم بگیری=-=
- آااااااهاااااای≥-≤ نکن لعنتی، موهام می ریزن≥-≤
و انگشتشو کرد تو لپم و شروع کرد به چرخوندنش=-=
یعنی بد ترین و وحشتناک ترین روش های شکنجه روشای بکن|||:
کریس گوش بکهیونو گرفت و کشون کشون ازم دورش کرد و با بی تفاوتی گفت:
فعلا که هنوز مینی بوسمون نیومده-_-
سوهو یه نگاهی به ساعت مچی طلایی و گرونش انداخت^-^
+ باید ساعت شیش میومد!
تائو با نگرانی پرسید:
خب الان ما ساعت چند اجرا داریم؟
سوهو: هفت
تائو: ||||: از الان برای ساعت هفت می ریم؟|||:
کریس: یادت نمیاد؟ یه بار ساعت دو برای اجرای پنج رفتیم و بازم دیر کردیم
چن: ≥-≤
لی: ؟؟؟|:
چن: نگوووو≥-≤ یادم ننداز≥---≤
من: -.- .
شیومین عین گربه ها پرید بهم و ادای چنگ زدن در آورد|:
من: چیکار می کنی دیوونه؟ |:
شیومین: اهه! احترام بزرگترتو نگه دارا ! ./_\.
و دوباره شروع کرد به چنگ زدنم و صدای گربه در آورد|:
شیومین: خخخخِئووووووو≥-≤ خخخِئوووو≥-≤
چن: |: شیو جان خودتو نگه دار، آروم باش طوری نیستش که|:
شیومین: من که می دونم، این می خواد همون کارای دفعه قبل رو بکنه≥-≤
و دوباره صدای گربه در آورد و بهم چنگ انداخت|:
رفتم پشت سهون قایم شدم گفتم:
نکنننننننن≥-≤
شیومین همچنان صدای گربه در می آورد و سعی می کرد بهم چنگ بندازه|:
یهو دیدم لوهان با قیافه ی (-_-) بهم خیره شده -.-″
+ غلط کردم |:` دیگه پشت سهون قایم نمی شم|:`
لوهان: آفرین، کار خوبی می کنی فرزند عاقلم-_-
تمام این مدت سوهو داشت با قیافه ی جدی و کلافه با گوشیش ور می رفت
کای: مامی چی می بینی اونتو؟ ′-′
و رفت سمت سوهو که سرک بکشه و یه نگاه به گوشیش بندازه′-′
که ناگهان یک عدد لگد جانانه از طرف کریس دریافت کرد^^
کریس خودش از بالا (بالا. -.-) شروع کرد به خوندن چیزی که تو گوشی سوهو بود/:
یکم که تو سکوت گذشت یهو سوهو با کلافگی سرشو بلند کرد و گفت:
بچه ها باید پیاده بریم
شیومین یکم خندید و گفت:
هه ههXD پیاده! XD خنده دار بودXD
سوهو: من. با تو. شوخی دارم؟ -_-
شیومین: XD عالی!!! اصلا خیلی طبیعیهXD
سوهو: -_-.
کریس با جدیت به شیومین خیره شد و باعث شد خندش محو شه
یکم به کریس خیره موند و منتظر شد کریس بخنده یا بگه شوخی کرده
ولی این کارو نکرد! |:
شیومین: من نیستم! خودتون با هم پیاده برید-_-
و خودشو ولو کرد رو مبل/:
کریس رفت بالا سرشو گفت:
ناراحتی پسرم؟ ^^
شیومینم خودشو لوس کرد و گفت:
آلو )″:
کریس: دوست نداری پیاده بیایی؟ ^^
شیو: نه، ندوست=0=
کریس: می خوایی بابایی کولت کنه؟ ^^
شیو: کولم می کنی؟ (″:
کریس: البته((:
شیو دستاشو گرفت بالا و گفت:
اگه کولم کنی میام*-*
کریس هم با لبخند دستای شیومین رو گرفت.
و در یک حرکت از خونه پرتش کرد بیرون|||:
من و بکهیون با صدای بلند زدیم زیر خندهXD
چن: شیووووو|″:
و دوییدم رفت بیرون دنبالش|:
لوهان رفت پشت سهون قایم شد||:
سوهو با جدیت گفت:
راه بیفتین. مجبوریم پیاده بریم
و خودش اولین نفر از در رفت بیرون و ما هم همه پشت سرش رفتیم
بکهیون هندزفری گذاشته بود تو گوشش و بدون توجه به ما، دو سه متر جلو تر حرکت می کرد
شیومین هم ولو شده بود رو زمین و چن پاهاشو گرفته بود و می کشیدش|:
سوهو همین جوری با ناراحتی با گوشیش ور می رفت و کریس هم از بالای سرش به صفحه ی گوشیش نگاه می کرد/:
دیگه فقط کم مونده بود سهون لوهانو کول کنه|||:
از خلوت ترین راهی که می تونستیم می رفتیم تا کسی نبینتمون
حس می کردم یه گله گوسفندیم که گوشه ی خیابون جمع شدن@-@
کریس چند بار از پشت سر صدام کرد ولی با اینکه فاصله ی زیادی هم نداشتیم صداشو نشنیدم
آخر سر دستمو گرفت و منو کشید سمت خودش
(فقط مونده از خواب من چانو با یکی دیگه شیپ کنن|: )
کریس: چانی بک داره خیلی بی راه می ره، برو یه ندایی بهش بده یه وقت ماشینی چیزی بهش نزنه|:
دی او: همون بهتر یه جاش بشکنه انقدر خونه رو به هم نریزه-_-
من: کیونگ جان ما تو خوابگاه زندگی می کنیم-_-
دی او: هر چی-_-
من بدو بدو رفتم یکی زدم به سر دی او و قبل از اینکه خودش یا کای بتونه عکس العملی نشون بدن دویدم رفتم سمت بک-_-
دستمو انداختم دور گردش~|:
یه طرف هندزفری رو از گوشش در آورد و گفت:
ها؟ چته؟/:
من: الان دارم بهت محبت می کنم مثلا-_-
بک: محبت نوموخوام~|:
من: خب نمی کنم./_\.
و دستمو کردم تو جیبم |:
بک: اینجوری راحت تره. -.- چی شد اومدی دنبال من حالا؟ -_-
من: بله. -.- کریس جان عمر کردن بیام بگم نرو وسط خیابون یه وقت یه ماشینی چیزی بهت می زنه شل و پل می شی-^-
بک: کریس جان غلط کردن -_-
من: هوی./_\. باباته ها، احترام بذار./_\.
بک: نوموخوام./_\. اصلا من محبت موخوام./_\.
من: دیدی-.-
بک: بدو بدو./_\. من محبت موخوام./_\.
من: خب من نمی خوام/:
بک: پس همین جا وای میسی سرتم نمی چرخونی./_\.
تا این جملشو تموم کرد برگشتم و خواستم برم-.-
بک: دهه! نرو دیگه! گریه موما! )″:
من: ! |=
بک: )″:
من: باشه حالا گریه نکن |= اینجوری هم بهم خیره نشو گریم می گیره |=
بک: )″:
من: نکن دیگه |||: باشه اصلا بهت میحابیت موکانام |=
بک: چی چی موکانی؟ )″:
من: ماحیبات |=
بک: چی؟ )″:
من: چیز.‌‌‌‌‌‌‌‌ موحبیایییی یووووو هههههه
بک: ها؟ ._.
من: اصلا هیچی نوموکانام≥-≤
و لپامو باد کردم
بک: من میحابیت/ماحیبات موخوام )″:
من: تو کی فهمیدی من چی می گم؟ ′-′
بک: الان-.-
؟؟؟: تو قرار بود بک رو بیاری عقب، نه اینکه خودتم بری جلو بمونی-_-
من و بک جفتمون پریدم و هوا و با ترس برگشتیم|||:
کریس بود|||:
من: نوموخوام≥-≤ کای موکوشاتام≥-≤
(نمی خوام|: کای می کشتم|: )
کریس: نمی کشه، من مراقبم-_-
من: نومو_ غلط کردم، میام@-@
و بدو بدو برگشتم عقب|:
و. با صحنه ی عجیبی رو به رو شدم!
تا حدی عجیب که نزدیک بود چشام از کاسه بزنه بیرون!
+ بک!‌‌‌‌‌ بک!‌‌‌ بـــــــک!
بک: بله؟ چته؟ -_-
+ لِیوXD
بک: .____. . XD
لی. چشماش بسته و بود و سرشو از پشت گذاشته بود رو شونه ی تائو و در حالی که خواب بود راه میومدXD
من: لیXD. تو چی هستی؟ XD
دی او یدونه زد تو سرم و گفت:
ساکت~|:
من: نزن≥-≤ کرییییییس، دیدی زددددد؟ ≥-≤
کریس: گفتم مراقبم کای نزنه^^
کای: -_-
دی او: به قصد تلافی نزدم به جان خودم! ._.
کای: پس من یدونه به قصد تلافی می زنم-_-
و اومد بزنه تو سرم که کریس دستشو گرفت^^
کریس: تلافی ممنوع، شوشولو^^
(به قول دختر داییم. XD)
کای: من شوشولو نیستم./_\.
بکهیون: فقط کوچولو ها به ″کوچولو″ می گن ″شوشولو″ ^^
کریس: هوی، الان به منم گفتی کوچولوئا-_-
بکیهون: نه به جان خودم! .__. من غلط بکنم به دَدی کریس بگم کوچولو! .__.
کریس: می بینیم-_-
بکهیون: غلط کردم دَدی )″:
کریس: ! |=
من: -.- .
کریس: این از کی تا حالا از این کارا یاد گرفته؟ |=
من: فکر کردی فقط سوهو کیوت بازی بلده؟ -.-
کریس: سوهو که دیگه شورشو در آورده-.- ولی این الان اشکمو در میاره|=
من: مراقب باش، منم نزدیک بود بزنم زیر گریه |=
بک: )))″:
کریس: باشه بابا، ببخشید غلط کردم|=
بک: (″: .
کریس: ایییی. سوهوووووو ||″:
و بدو بدو از بک دور شد|:
من محکم بکو بغل کردم و گفتم:
کیوت کوچولوئه ی خودم!!! *^^^*
بک: *۰*
من: *خون دماغ شدم|:* بــــــــکـــــــ*000000*
و انقدر محکم فشارش دادم که کیوت بازیو بیخیال شد|:
+ ولم کن دیوونه، خفه شدم|=
- کیووووووووو*0*
سوهو: . |:
- ووووووووووووو*000*
سوهو: |||:
- وووووووووووووووووو*00000*
لی از خواب پرید||:
- وووووووووووووووووووووووت*000000*
بک: ولم کن دیگه! |=< اهه! |=<
سهون: الان یه فنی چیزی میاد رد می شه پدرتون در میاد-.-
من: ! |=  راست می گی! |=
بک رفت پشت سوهو و گفت:
مامی این الان خفم می کنه )″:
سوهو: *خون دماغ شد|:* چان حق داشت@-@
بک: |||||: یک عدد انسان کیوت به کی باید پناه ببره؟ -.-
شیومین همین طور که توسط چن روی زمین کشیده می شد با چشم بسته آروم صدای گربه در آورد
+ میوووووو میوو.
تائو: گربه! @-@
یک عدد گربه ی کیوت کنار شیومین در حال راه رفتن بود*^*
و شیومین با این کار مثلا داشت باهاش ارتباط برقرار می کرد/:
لی: حرف نزن دیگه! تازه داشت خوابم می برد-_-
تائو: تو بخواب|:
شیومین: میووووووو
گربه: میئو میئوووو
شیومین: میییییوو!
گربه: میئو میئوو میئو
شیومین: میو میووو~ میوووو^-^
گربه: میئوووو~
و صورت و شیومین و لیسید و رفت|:
ما: 0___0
شیومین: ^-^ ~
ما: 0___0
بکیهون: /:
شیومین: ^-^ ~
ما: 0___0
بکهیون: -.- .
بکهیون هندزفریش رو گذاشت تو گوشش و رفت|:
کای: چی گفتی بهش دقیقا؟ ._.
شیومین: به خودم مربوطه که به زبان گربه ای با رفیق گربه ایم چه حرفی زدم^-^
چن طوری که انگار این حرکت شیومین براش خیلی طبیعیه به کشیدنش ادامه داد|:
ما هم بیخیال شدیم و راه افتادیم|:
گربه هه اون ور خیابون داشت دنبالمون میومد|:
من: غلط نکنم دعوتش کرد کنسرتمون|:
سوهو: نهههههه، شیو خودش می دونه که همین جوریش هم داریم دیر می رسیم و گند زده می شه به همه چی^-^
کریس: شیومین-_-
شیومین: باهات دهلم≥-≤
و لپاشو باد کرد و دست به سینه به کشیده شدن ادامه داد. |=
کریس: شیومین لباست خاکی می شه پاشو-_-
شیومین: دههههههل≥-≤
کریس: شیومین./_\.
شیومین: غلط کردم دَدی! ._.
و بلند شد وایساد، لباسشو تد و راه اومد|:
سوهو دوباره گوشیشو برداشت و.
سوهو: بچه ها. @-@
کریس با دیدن قیافه ی سوهو یه سر به گوشیش زد و خبر رو خوند.
کریس: @-@
سوهو: تو بوگو@-@
کریس: مگه مغز خر خوردم؟ @-@
سوهو: تو می گی@-@
کریس: عوضش تو باید پیتزا مهمونمون کنی@-@
سوهو: ترجیح می دم همه رو پیتزا مهمون کنم تا خبر بدم@-@
کریس: خب پس من می گم! @-@
سوهو خب بگو@-@
کریس: چجوری بگم؟ @-@
لوهان: اهههههههه، بگید دیگه جون مرگمون کردید-_-
سهون: داد نزن لولو! تارای صوتیت آسیب می بینن! ):
کریس: باشه@-@
و یهو با سوهو همزمان شروع کردن به گفتن:
آ. دِ خب من می گم دیگه/:
چن: ای بابا خب بگید دیگه، اه-_-
من: مِرهَبان عصبانی می شود! واو! 0: XD
کریس: آم خب مینی بوس با وجود تاخیر زیادش رسیده دم در خوابگاه^^
شیو: جان؟ ′-′
کریس: و الان باید همه ی راهو برگردیم تا برسیم دم در خوابگاه^^
شیو: XD شوخی جالبی بود کریسXD
کریس: -_-
شیو: ′-′ه
تائو: خب نمی تونیم بگیم اون بیاد اینجا دنبالمون؟
کریس: از اونجایی که در این صورت پول بیشتری می گیره و کسی که پولشو می ده منم. خیر^^
لی: نگوووو! اگه من این وسط بیفتم یه بلایی سرم بیاد تقصیر شماست|=<
کریس: حالا کی گفته قراره یه بلایی سر تو بیاد؟ ^^
لی: من راه برم خوابم‌می بره و وسط کنسرت یهو می بینی بیهوش می شم میفتم زمین|=<
تائو: تو که تا حالا خواب بود-_-
من: هی. نگو که. الان باید همه ی راهب که اومدیم رو برگردیم؟ ≥-≤
بک: ها؟ چی؟ چی شده؟ 0_0
بک تازه هندزفریش رو از گوشش در آورده بود|:
من: بک |″: باید هر چی راه رفتیم رو برگردیم|″:
بک: هااااا؟ O_____o
سوهو: شرمنده فرزندانم|:
دیدم شیومین داره چنو راضی می کنه کل راه و دوباره چن بکشتش|:
کریس: چن! قبول نمی کنیا! لباسش خاکی می شه نیم ساعت هم تدن اون طول می کشه-_-
شیومین: شما با من بد بخت چه پدر کشتگیی دارید آخه؟ 0″:
چن: اوخی (″:
شیومین: گناه دارم به خدا )″:
و زد زیر گریه|:
چن: گریه نکن نکو چان! می برمت (″:
(قاعدتاً چن نباید بدونه نکو یعنی چی|: )
کریس: خیلی ممنون که گند نزدی به حرفم|||=<
(این یه جمله ی دیگس. دیگه خودتون منظورمو بفهمید)
چن: نمی شه خو0: داره گریه می کنه بچم! -^-
شیومین: چن چنیییییی
چن: -^^^^-
کریس: -___-
تائو: کرییییییس≥-≤
کریس: بله؟ ||=<
تائو: این چونشو بد داره تکیه می ده≥-≤ حس بدی پیدا می کنم≥-≤
کای: چه جور حس بدی؟. -.-
دی او به نگاهی به کای کرد که کای نا خود آگاه خفه شد |=
کریس: خب بیا رو شونه ی من بخواب-_- با توئم لی-__-
لی: ها؟ چی؟ کی؟ کجا؟ -_-
کریس: بیاااااااا رو شونه ی منننننننن بخوااااااااب ./_\.
لی: 0______0
و سریع سرشو از رو شونه ی تائو برداشت و رفت سمت کریس|:
سعی کرد سرشو بذاره رو شونه کریس ولی.
لی: نمی رسم@-@
سعی کردم به زور جلوی خنده ی خودمو بگیرم و حد اقل صداشو آروم کنم Xb
جلو دهن خودم رو هم گرفتم ولی واقعا فایده نداشتXD
به طور ناگهانی صدای قهقهه های من و سهون بلند شدXD
کم کم تائو و کای هم شروع کردن به خندیدنXD
می دیدم که کریس هم داره با چشاش قهقهه می زنهXD
من: آخ آخخخخ.XD
لوهان: سهونی-_-
سهون: بله؟ XD
لوهان: -_-
سهون: اوه! |= متاسفم! |=
دی او: کای! |=<
و نگاهی بهمون انداخت که در یک صدم ثانیه همگی در جا خفه شدیم′-′
بکهیون: واقعا برات متاسفم چان! -_-
من: مـ. مـ. متا مـ. واااااای(X
و با دهن بسته خندیدم و سعی کردم جلوش رو بگیرم ولی نشد′-′
دی او: چانیول بهت هشدار می دم! -_- یا ساکت می شی یا می خورمت! |=<
ولی وقت نداد و در جا با نگاهش منو خورد′-′
بکهیون: |= .
سوهو متعجب کننده ترین، وحشتناک ترین و بلند ترین داد جهان رو زد و گفت:
بچه هااااااااا !
همه با ترس برگشتیم سمت سوهو
حتی کریس هم ترسیده بود′-′
- اون راننده ی بد بخت یه ساعتم بی کار جلوی در منتظر ماست! -_-
شیومین: حقشه! می خواست انقدر دیر نکنه! |=<
دی او: ما که در هر صورت قرار بود کلی دیر بهش برسیم، حالا اینم روش′-′
سوهو: آره ولی دیگه بهتره راه بیفتیم|:
لوهان: سهونی اخم نکن ):<
کای: اوه! |= اخم سهونو در آوردید! |=
شیومین: سهون که همیشه داره اخم می کنه′-′
من: راه رفتن و تنبلی، سهون همیشه پوکر رو از پا در آورد و مجبورش کرد اخم کنه! XD
بکهیون زد زیر خندهXD
سهون به طرز عجیبی اخم می کرد و کوچک ترین توجهی به حرفهای ما نداشت|:
بد جوری تو فکر بود|:
بکهیون: سهون داره به آینده ی تاریکمون فکر می کنه-.-
من: احتمالا داره فکر می کنه وقتی پاهاش از کار افتادن چی رو باید جایگزین کنه (X
کای: نترس سهون!‌‌ خودم برات صندلی چرخ دار می خرم ~.~
لوهان دستشو گذاشت زیر چونه ی سهون. ولی اثر نکرد! |||:
لوهان: جان؟ ها؟ چی؟ ._.
کریس: جادوت از بین رفت لولو کوچولو^^
لوهان چند بار دیگه دستشو زد به چونه ی سهون
لوهان: دهه! چرا نمی شه؟ ._.
سوهو: او او! -_- بد بخت شدیم رفت! ساعت یه ربع به هفته! -_-
شیومین: سهون اگه بیدار شدی به رفیق گربه ایم می گم نیاد کنسرتمون >:
کریس: تو با اجازه ی کی رفیق گربه ایتو دعوت کردی؟ ^^
شیومین: |= .
چن پرید وسط و گفت: حالا ببخشش دیگه|=
شیومین سرشو ت داد و حسابی واسه کریس مظلوم نمایی کرد|:
معمولا این چیزا رو کریس تاثیر نمی ذاره ولی بیخیال شد/:
سوهو: اگه بیدار نشه اجرا کنسل می شه!
کریس: مگه از رو جنازه ی من رد بشه و بخواد بیدار نشه! |=<
کای: آم. وقتی خوابه چجوری می خواد از رو جنازت رد شه؟ ′-′
کریس: -_-
تائو: من یه فن از خواب بیدار کن بلدم که. ^^
سوهو: نه نه نه._. بچمو چکار دارین؟ خودم بیدارش می کنم._.
تائو: @-@
چن یهو پرید بالا و گفت:
سهون! خوشحال باش! سوهو می خواد پیتزا مهمونمون کنهD:
به طور ناگهانی سهون از جا پرید و با تعجب به اطرافش نگاه کرد:
اینجا کجاست؟ من کجام؟. کی می خواد پیتزا مهمونم کنه؟ ._.
سوهو: =-=
کریس: ببین قبول نکردی خودت بگی آخرش چی شد! -.-
سهون: چی شد؟ چرا همتون دور من جمع شدید؟ |:
لوهان: سهونی چرا اخم می کردی؟ ):<
سهون: اخم؟ من؟ ._.
لوهان: سهونی چرا اخم می کردی؟ ):<
سهون: من یادم نمیاد اخم کرده باشم._.
لوهان: سهونی چرا اخم می کردی؟ ):<
سهون: به خدا یادم نمیاد._.
لوهان: سهونی چرا اخم می کردی؟ ):<
من: .____.
بکهیون: لوهانم بد کنه ایه ها. -.-
لوهان: سهونی چرا اخم می کردی؟ ):<
سوهو: یه چیزی بهش بگو بیخیال شه|:
سهون: خب. تو فکر این بودم که حال و حوصله ی این همه راه رفتن رو ندارم||=
لوهان: آها o^o دیگه اخم نکنیا ):<
سهون: !!! 0____0
لوهان: دیگه اخم نکنیا ):<
سهون: 0____0
لوهان: دیگه اخم نکنیا ):<
سوهو: دهه خب جواب بده دیگه||:<<
سهون: باشه اخم نمی کنم0____0
لوهان: قول دادیا ):<
سهون: دِ خب قول دادم|:
لوهان: باشه-.- بولیم′^′
و راه افتاد|||:
سوهو: ! ._. . بیاید بیخیال شوکه شدن بشیم و فقط راه بیفتیم، ساعت پنج دقیقه به هفته و ما هفت اجرا داریم^^
و خودش راه افتاد و ما هم با چشمای گرد و چهره ی های شوکه پشت سرش رفتیم|:
اصلا لوهان یه موجود عجیبیه|:

رویش بهار قیمت اول

داستان ویسگون بخش دوم پارت سوم

داستان ویسگون پارت سوم

کریس ,بک ,| ,یه ,تو ,″ ,و گفت ,| بک ,″ من ,″ کریس ,بک ″

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

kaman ★&رمــــان و متــن زیبــا&★ دانلود سوالات استخدامی سال 98 litmukyka خرید اینترنتی چراغ خواب شلمن مدرس زبان انگلیسی Joyce's memory Xavier's style Rosie's game آموزش فن بیان